1.
از فردیت خود دست شستن،
با چشم دیگری دیدن،
با گوش دیگری شنیدن.
دو تن باشی و در واقع یک تن،
چنان به هم آمیخته و مجذوب،
که ندانی تویی یا دیگری،
پی در پی حیران و پی در پی تابنده.
به هم فشردن خاک، دریا و آسمان،
و هر آنچه در آنهاست
و خلق موجودی چنان تام و تمام
که بینیاز از جذب عنصری دیگر باشد.
آماده ایثار در هر لحظه،
رهایی از شخصیت برای یافتن چیزی ورای آن
معنای عشق همین است.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->